-
اینجوری
جمعه 17 آذرماه سال 1391 10:01
گاهی وقتا برای اینکه بفهمی چقدر واسه طرف مقابلت ارزش داری کافی که اصلا هیچ کاری انجام ندی ....!!!! روش جالبی یه امتحان کنین.......
-
ترنم
سهشنبه 25 مهرماه سال 1391 04:55
همگی می دانیم که ترنم زیباست و من از سادگیم رو به باران گفتم : که بیا وقتی او می آمد ناگهان در دل من شوری شد زمین... این زمین چرکین است... نا خودآگاه از پنجره ی رو به حیاط داد کشیدم که نیا... نیا ...نیا وقتی آرام شدم از اشک چشمان درختان که زمین می افتاد فهمیدم که دگر دیر شده... و زمین بی تفاوت همه را میبلعید... همه را...
-
همچی آرام است...
شنبه 6 اسفندماه سال 1390 08:48
همه چی آرام است٬ همه در فکر خفای غم خود می کوشند عشق گویا که پشیمان شده است که به دنیا آمد گفتنیها همه از روی هوس، عشق در کالبد سکس بدن گم شده است همگی می ترسند،مادر از سوی پدر، پدر از عالم غیب خواهرم از همسر و برادر که چه تنها شده از ترس زنش و تو از ترس خودت به زمین می چسبی، چه زمین گندی من از این جتذبه اش می ترسم پس...
-
سجده آخر
شنبه 5 آذرماه سال 1390 02:27
سحرگاهان دوباره لحضه آخر نمازم را قضا کردم برای بودنت پیشم خدارا هم صدا کردم تو بی من رفتی و اینجا مرا تنها رها کردی همان لحضه میان سجده آخر از این دنیا ودا کردم که بعد رفتنت بودن برایم پوچ و بی معنیست نمی خواهم زمین را پس زمانم هم فدا کردم
-
رفت
سهشنبه 14 تیرماه سال 1390 12:20
رفت شاید تا همین بالا تر سر آن کوچه بن بست قدیمی که هنوز شاطر عباس و رسول توی آن نانوایی بعد ده یا سی سال نان تازه دارند دو سه تا سنگک داغ بعد آن نانوایی کاسه ای پر ز حلیم بوغلمون و یه بسته ریحون بعدِ یک دغ الباب توی آن سفره گلدار جهازی ننه با دو لیوان ِ چای رفت شاید تا همین بالاتر بعدِ پیچ اول سرِ کوی گلها پسری با دو...
-
زندگی
پنجشنبه 9 تیرماه سال 1390 10:46
زندگی یعنی سریدن یا سقوط / زندگی یعنی نشستن در سکوت زندگی یعنی شکستن در حصار / زندگی یعنی نشستن در قطار زندگی یعنی سراسر انتظار / انتظاری بیخود و دنباله دار زندگی یعنی رسیدن تا ممات / مثل آن گلدان خالی در حیات زندگی یعنی دویدن سوی مرگ / مثل افتادن ز ابرٍ یک تگرگ
-
زندگی
چهارشنبه 1 تیرماه سال 1390 10:04
زندگی یعنی سریدن یا سقوط / زندگی یعنی نشستن در سکوت زندگی یعنی شکستن در حسار / زندگی یعنی نشستن در قطار زندگی یعنی تمامش انتظار / انتظاری بیخود و دنباله دار زندگی یعنی رسیدن تا ممات / مثل آن گلدان خالی در حیاط زندگی یعنی دویدن سوی مرگ / مثل افتادن زِ ابرِ یک تگرگ
-
تولد
یکشنبه 22 خردادماه سال 1390 09:47
سلام موجِ صبور من جشن شش سالگیت مبارک امروز 6 سال از سن مثل هیچکس می گذره امیدوارم تو این مدت مطالب این وبلاگ حداقل یه نفر رو سرگرم کرده باشه. سربه زیرباش همچنان صبور و سخت شهرام
-
دختر.دل.پر. پسر.خر.پل
یکشنبه 15 خردادماه سال 1390 09:01
دختر: به همه آدما بگو نگات فقط سهم منه هرجای دنیا که باشم دلم برات پرمیزنه پسر: به هرکدومشون میگم میگن داره دروغ میگه خرش که از پل بگذره دیگه برات نمیپره
-
من یه دانشجویم؟!
جمعه 9 اردیبهشتماه سال 1390 21:00
اهل درسم من...روزکارم هی...بدنیست,جیب خالی دارم. خرده بولی,سرسوزن عقلی, استادی دارم بهترازعزرائیل,درسهایی,بدتراز تلخی زهر عسل وکلاسی که دراین دانشکاست, جنب آن دستشوئی , جنب آن سلف خراب. من یه دانشجویم؟! هیکلم نی قلیون, جشمهایم کم سو, کله ام هم بی مو,درس کفاره من من جنون را هردم, لابه لای جزوه ها می بینم, در جزوه من...
-
همین جوری
سهشنبه 30 فروردینماه سال 1390 06:01
اینجوری هم میگذره می گی نه؟ خوب نگاه کن دیدی داره میگذره همیشه داره میگذره خیلی وقتا حتی متوجه نمی شی که داره می گذره اما می گذره دیدی گذشت....
-
بی گناه
یکشنبه 7 فروردینماه سال 1390 18:12
چند ساعتی به صبح مانده بود اما هنوز توی کوچه های شهر بوی باروت مانده بود خوب یادم هست آن روز موسوی فتوای تجمیع آرام به مردم داده بود اما شنیده ام که آن شب بسیج قوا جواب تکبیر مردم به رگبار داده بود بعداز صدای تیر بر زمین پیکر دختری معصوم نیمه جان فتاده بود مردم در شتاب؛ به نجات او آمدند اما دخترک آرام چشم خود روی هم...
-
بی سر و سامون
جمعه 27 اسفندماه سال 1389 04:16
نه اشتباه نکن این یه شعر عاشقانه نیست تصور کن یه مرد و با چشمای خیس نمی خوام نباید تو شعرم به تو جسارت کنم نباید حس عشقُ تعبیر به اسارت کنم شکسته می رم امشب بانو خدانگهدارت اگرچه می شکنه اون دل سبز و سپیدارت واسه من که پنجره یه آرزوی مبهم بود ولی تو پنجره باش و تموم دیوارت ببخش منُ اگه بوی زخمِ چرکینم و زجه های کبودم...
-
عمر بی در و پیکر
شنبه 7 آذرماه سال 1388 13:28
می کشد زمین ز زیر پا گذشت عمر این زمانه را می رود ز آسمان به هردمی بلا به سر نشانه را در تمام زندگی دویده ام به سوی لحظه های بی ثمر کی کجا تو دیده ای کسی برد کلید عمر این زمانه را
-
موج صبور
سهشنبه 5 آذرماه سال 1387 18:13
من همون موج صبورم که برای دیدن تو عمریه میا م و میرم تا توی آغوشه گرمت لحظه ای آروم بگیرم تو هممون ساحل دوری که بلند و پرغروری برای داشتن عشقت من کشیدم رنج دوریت آسمون تو دستای تو و زمینم به زیر پاهات سرو صحرا قد و بالات گل نرگس رنگ چشمات
-
از تو
چهارشنبه 16 مردادماه سال 1387 01:31
می نویسم از تو تا تن خسته من نا دارد می نویسم از تو تا تن کاغذ من جا دارد می نویسم تا که این دل چشم به فردا دارد عشق را می خواهم تا خدا می خواهد چنان مست غزل می خوانم که خدا می داند زندگی را؛ و محبت همه را به خدا می دانم همچنان خواهم خواند از سرودش شادان همچنان خواهم ماند در کنارش خندان و تو را می خوانم تا بیایی با من
-
نقش باران
سهشنبه 18 تیرماه سال 1387 07:53
... شاید تا هیچ وقت یک روز ابری تا تا از میان ابرها سرازیر شوم باران سا چکه چکه فرو افتم بر پهنه اقیانوس و از من ، تنها نقش موج کوچکی بر خاطره ها بر جای ماند شاید زندگی شعر نیست اما در شعرم زندگی را دوباره خواهم زیست آنگاه بر دور دست ترین یادواره ها به یادت نقشی ازباران خواهم زد و زیبا ترین شعرم را زمزمه خواهم کرد
-
لبخند
سهشنبه 18 تیرماه سال 1387 07:51
در پس ظلمت نور میتابد بر خستگی افکارم خاطره میشکفد خواب بر میخیزد راه می افتم راه می پیمایم و به قانون جهان میخندم راه می افتم نه ، پرواز کنان از لبه تنهایی میگذرم آرزو میکارم در دل شب و به قانون جهان میخندم
-
تو گل سرخ منی
سهشنبه 18 تیرماه سال 1387 07:45
تو گل سرخ منی تو گل یاسمنی تو چنان شبنم پاک سحری نه، از آن پاک تری تو بهاری نه، بهاران از توست. من به چشمان خیال انگیزت معتادم، ودر این راه تباه ، عاقبت هستی خود را دادم. من تو رابا خود تا خانه ی خود خواهم برد، که در آن شوکت پیراستگی چه صفایی دارد. آری از سادگیش چون تراویدن مهتاب به شب مهر از آن می بارد. می توانی تو...
-
خیال تو
سهشنبه 18 تیرماه سال 1387 07:43
پرواز در هوای خیال تو دیدنی ست حرفی بزن که موج صدایت شنیدنی ست شعر زلال جوشش احساس های من از موج دلنشین کلام تو چیدنی ست یک قطره عشق کنج دلم را گرفته است این قطره هم به شوق نگاهت چکیدنی ست خم شد- شکست پشت دل نازکم ولی بار غمت ـ عزیز تر از جان ـ کشیدنی ست من در فضای خلوت تو خیمه می زنم طعم صدای خلوت پاکت چشیدنی ست تا...
-
روزگار غریبی است
سهشنبه 18 تیرماه سال 1387 07:39
سه نقطه های تو گاهی هزار واژه ومن هنوز در تب یک نقطه از لبت بی تاب همیشه معنی صد اضطراب ... من، بی تو همیشه دیدن بی پرده ی شما در خواب چه عاشقانه ی پوچی! تو خوب می دانی میان این همه رویا ، فقط تویی کمیاب و من چه خسته تو را چون سراب می جویم چه فصل خالی و تلخی ست سهم من زین خواب ! ... کجاست آنکه ز من آتشی بگیراند بسازد...
-
پایان من
سهشنبه 18 تیرماه سال 1387 07:31
گفتی که پــَر بکش ، برو از آسمان من باشـد ، قبـول ، کفتر ِ نا مهربان من هر بار گفته ام که : تو را دوست دارمت پـُر می شود از آتش ِعشقت دهان من این جمله که برای بیانش به چشم تو افتـاده است باز به لکنـت ، زبان من آنقدر عاشقـم که تو عاشـق نبوده ای دیگر رسیـده کارد ، بر این استـخوان من نه ، شاهنامه نیست که تو پهلوان شوی...
-
سکوتم از رضایت نیست آخه دلم اهل شکایت نیست
شنبه 25 اسفندماه سال 1386 00:56
حاصل نادانی خود را بشر نام نهاد است قضا و قدر گفتی برو ، کفتم به چشم کفتی خدا حافظ تو گفتم همین ، گفتی همین گریه نکردم پیش تو با اینکه پر پر می زدم با خون دل از پیش تو رفتم و باز نیومدم بازی عشق تو را مردانه باختم مثل یک بازنده خوب جانانه باختم همه ثروت من تهفه درویش نفسم بود که به تو شاهانه باختم من مات مات از بازی...
-
برای همیشه
شنبه 13 بهمنماه سال 1386 03:50
پله های کم و بیش هموار را دانه دانه پشت سر می گذارم و ای خوب من می خواهم تو را به فراموشی اجبار بسپارم ای خدا یعنی می توانم؟؟....... چشمهای همیشه براقت چشمهایم را نوازش می کرد دستهای همیشه گرمت دستهایم را پر از عشق می کرد افسوس.. ای روزگار افسوس.. در حسرتم همیشه در آهم... این دنیا چه می ارزد پر از خشم و پر از فانوس...
-
چی شد ؟
شنبه 8 دیماه سال 1386 04:39
پس از تو قسمت بادم نخواهی رفت از یادم خداحفظ و این یعنی در این اندوه میمیرم در تنهایی مطلق که می بندد به زنجیرم
-
اندوه تنهایی
جمعه 7 دیماه سال 1386 23:56
پشت شیشه برف می بارد پشت شیشه برف می بارد در سکوت سینه ام دستی دانه ی اندوه می کارد مو سپید آخر شدی ای برف تا سرانجامم چنین دیدی در دلم باریدی.....ای افسوس بر سر گورم نباریدی چون نهالی سست می لرزید روحم از سرمای تنهایی می خزد در ظلمت قلبم وحشت دنیای تنهایی دیگرم گرمی نمی بخشی عشق.ای خورشید یخ بسته سینه ام صحرای...
-
آرزو
جمعه 7 دیماه سال 1386 23:36
کاش بر ساحل رودی خاموش عطر مرموز گیاهی بودم چو بر آنجا گذرت می افتاد به سراپای تو لب می سودم کاش چون نای شبان می خواندم به نوای دل دیوانه ی تو خفته بر هودج مواج نسیم می گذشتم ز در خانه ی تو کاش چون پرتو خورشید بهار سحر از پنجره می تابیدم از پس پرده ی لرزان حریر رنگ چشمان تو را می دیدم کاش در بزم فروزنده ی تو خنده ی...
-
بهانه ی من
چهارشنبه 28 آذرماه سال 1386 07:57
تو بهترین بهانه ای برای زنده بودنم قشنگ ترین ترانه ای برای از بر شدنم تو بهترین تبسمی که روی لبها میشینه بزرگترین ستاره ای که ماه ازش نور میگیره این تویی که با خنده هات قلبمو جادو میکنی با بودنت تو رویاهام شبامو رنگی میکنی با بودن کنار تو قشنگ میشه روز و شبا برای تو ساخته شده شمردن ثانیه ها برای دیدن توئه که ماه میاد...
-
به تو گفتم ...
چهارشنبه 28 آذرماه سال 1386 00:10
به تو گفتم منو عاشق نکن دیوونه میشم منو از خونه آواره نکن بی خونه میشم به تو گفتم.نگفتم...به تو گفتم.نگفتم.... خطر کردی نترسیدی منو دلداده کردی تو کردی هر چی با این ساکت افتاده کردی دیگه از کوچه ی من راه برگشتن نداری منم دوست و منم دشمن کسی جز من نداری به تو گفتم.نگفتم...به تو گفتم.نگفتم.... نگفتم دل من بی اعتباره اگه...
-
مزرعه ای به نام قلبمان
جمعه 25 خردادماه سال 1386 03:50
بیایید در این خاک در این مزرعه پاک به جز مهر به جز عشق دگر هیچ مکاریم