تو گل سرخ منی

تو گل سرخ منی

تو گل یاسمنی

تو چنان شبنم پاک سحری

نه،

از آن پاک تری

تو بهاری

نه،

بهاران از توست.

من به چشمان خیال انگیزت معتادم،

ودر این راه تباه ،

عاقبت هستی خود را دادم.

من تو رابا خود تا خانه ی خود خواهم برد،

که در آن شوکت پیراستگی

چه صفایی دارد.

آری از سادگیش

چون تراویدن مهتاب به شب

مهر از آن می بارد.

می توانی تو بمن،

زندگانی بخشی،

یا بگیری از من،

آنچه را می بخشی

نظرات 1 + ارسال نظر
رسول جمعه 21 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 07:00 ب.ظ

خیلی خوبه که شعرهای جالبی میذاری. فقط اسم شاعرش رو هم ذکر کن. تشکر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد