... شاید تا هیچ وقت
یک روز ابری تا
تا از میان ابرها سرازیر شوم
باران سا
چکه چکه فرو افتم بر پهنه اقیانوس
و از من ، تنها
نقش موج کوچکی
بر خاطره ها بر جای ماند
شاید
زندگی شعر نیست
اما در شعرم
زندگی را
دوباره خواهم زیست
آنگاه
بر دور دست ترین یادواره ها
به یادت
نقشی ازباران خواهم زد
و زیبا ترین شعرم را
زمزمه خواهم کرد
من نسیم را میفهمم ..من دستان خمیدهی درخت پیر را میفهمم...من ریشههای زیر خاک را میفهمم...یک جرعه تنهایی شاید تنها آرزوی من باشد..
انتظار سخته
یه خبر کار سختی نیست.............