همگی می دانیم که ترنم زیباست و من از سادگیم رو به باران گفتم : که بیا وقتی او می آمد ناگهان در دل من شوری شد زمین... این زمین چرکین است... نا خودآگاه از پنجره ی رو به حیاط داد کشیدم که نیا... نیا ...نیا وقتی آرام شدم از اشک چشمان درختان که زمین می افتاد فهمیدم که دگر دیر شده... و زمین بی تفاوت همه را میبلعید... همه را ... ...شهرام...
متن دردناک با قلم نافذی بود :(
ممنون از اینکه سر زدی و نظر دادی دوست من. راستش خیلی وقته که دیگه این وبلاگ بازدید کننده هاشو از دست داده به خاظر اینکه آپ نمی کردم... خوشحال شدم از اینکه دیدم یه پیغام دارم