مسیح

 

امشب دلم می خواد تو ای عیسی من

                                          دستای قشنگتو روی چشمام بذاری

ردپای نازتو همیشه  وقت دعا

                                       رو تموم قلب من بیای و جا بذاری

تو ای عیسی من تو ای عیسی من

                                      عیسی من عیسی من عیسی من

شهرام

سر به زیر و سخت

سال نو

سلام دوستان 

سال نو همتون مبارک امیدوارم که سال جدیدتون با همه سالهای قبلی زندگی تون تفاوتای زیادی داشته باشه و براتو سرشار از موفقیت و تازگی باشه .

هنوز سال جدید به ۱۳ نرسیده اما من به خاطر کارایی که داشتم مجبور شدم که به تبریز برگردم و این دومین سالی که سیزده به در رو باید تنها باشم البته خوب ۱۳ رو تنهایی در کردن هم یه تطف صفایی داره که فکر نمی کنم هیچ کوم از شماها تا حالا اونو حس کرده باشین البته بازم این حال و هوا بستگی به این داره که چقدر اهل حال باشی . خوب سرتون درد نمیارم با یه مصرع حرفام و تموم میکنم و مطمئن هستم که همتون بغیش رو بلدین .

                   زندگی .... صحنه یکتای هنرمندی ماست

بدرود .

شهرام سربه زیر و سخت

کاخ هستی

سلام

بازم شرمنده که با تاخیر زیهد اومدم ولی میدونم که بازم به بزرگی خودتون منو میبخشید هرچند میدونم که خوانندهها و دوستان این وبلاگ خیلی کم شده ولی من باز برای اونایی که هنوزم سر میزنن مینویسم

میدونین این روزا خیلی درب و داقون قتیپاتیم این چند وقته هر جور که بخواین بد آوردم همه چیه زندگیم ریخته بهم ولی خوب هنوزم دارام تلاش میکنم تا درستش کنم ولی میدونم که مثل اولش نمیشه با این حال از نا امیدی بهتره .

میدونید چیه بچه ها به عنوان یه داداش کوچیکتر بهتون یه توصیه میکنم البته شماها همتون خودتون استادین ولی بچه ها یا یه کاری رو اصلا شروع نکنین یا اگه شروع کردین تا تهس برید و  هیچ وقت نا امید نشین و کارتون روبا جدیت وداشتن یه دید مثبت شروع کنید و به خودتون بگید که من میتونم و باید این کار رو انجام بدم در اون صورت هتمن همه چیز همون طور که میخواین پیش میره امیدوارم که هیچ کدومتون حسرت روزای رفته رو نخورین .

              آنروز که کاخ هستی افراشته اند

                                     پی های غم سرور برداشته اند

             در زیر ستون غم مرا کاشته اند

                                     گویی که مرا ز سنگ پنداشته اند

شهرام

سربه زیر و سخت

 

 

چشم رو جفت چشام

سلام

چشم چشم  چشم مخلص و کوچیک همه شما هم هستم فقط آبجی تو دیگه دعوام نکن که تو که میدونی چه خبره که . لعنت بر من اگه فرصت داشته باشم و نخوام وقتم و واسه شما ها بزارم .

می نویسم

امروز و در این لحظه وقتی که به گذشته نگاه می کنم و روزای قشنگ و پر فراز و نشیب و زیبای گذشته رو مرور میکنم گاهی اوقات اشک تو چشمام جمع میشه و بعضی وقتا خندم میگیره و گاهی هم حصرت می خورم اما وقتی که به آینده فکر میکنم نمیدونم که باید بخندم یا گریه کنم حصرت روزایی که نیومده رو هم نمیشه خورد تنها احساسی که دارم ترس و دلهرست اینکه فردای فردا وقتی که به گذشته بعد از امروزم نگاه چه احساسی خواهم داشت

آروزوم داشتن فدایی بهتر از امروز برای همه شما دوستان صمیمی و همیشگیمه

میخوام امروز از تک تکتون یعنی خواهر گلم نسرین دوست عزیزم نسترن رفیق گلم رامین ٬ فرشته ٬ ستاره ٬ مسعود ٬ آیسان ٬ فامیل گلم سوفیا دوست عزیزم لاله و همه هونایی که شاید اسمشون فراموش کردم تشکر کنم

شهرام : سربه زیر و سخت

شهرام به دوستان

سلام به دوستان عزیزم

امیدوارم که این نوشته های من یه روز باعث کدورت و ناراحتی میونه شما ها نشه خلاصه من نظراتتون میزارم تو وبلاگ اما شما ها هم مواظب باشید که کار به جاهای باریک نکشه

با تشکر

شهرام سربه زیر و سخت